- ته کشیدن ((تَ. کَ دَ))
- تمام شدن، به پایان رسیدن
معنی ته کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآوردن آه از سینه بسبب اندوه حسرت یا غبطه
کشیدن زه کمان، سخت جراحت شدن تیر کشیدن عضله ها
باطل کردن، توضیح سابقا مرسوم بود که در اوراق (مانند مشق خط نو آموزن و غیره) عدد (9) را درشت در طول کاغذ رقم میکردند یعنی باطل شد
کشیدن زه کمان، سخت شدن جراحت، تیر کشیدن عضلات
Gasp, Groan, Sigh
задыхаться , стонать , вздыхать
keuchen, stöhnen, seufzen
захоплюватися , стогнати , зітхати
dyszeć, jęczeć, westchnąć
喘气 , 呻吟 , 叹息
ofegar, gemer, suspirar
ansimare, gemere, sospirare
jadear, gemir, suspirar
haleter, gémir, soupirer
hijgen, kreunen, zuchten
หายใจหอบ , คร่ำครวญ , ถอนหายใจ
terengah-engah, mengerang, menghela napas
شجومٌ , سخريّةٌ , مكروهٌ
हांफना , कराहना , आह भरना
לנשום בכבדות , נהום , נאנח
息を呑む , うめく , ため息をつく
헐떡이다 , 신음하다 , 한숨 쉬다
nefes nefese kalmak, inlemek, iç çekmek
pumua, kuugua, kupiga shauku
হাঁফানো , গা থরথর করা , আঃ ফেলা
سانس لینا , آہ بھرنا
اتو زدن اتو کردن
حمل آب از جائی به جائی، بیرون آوردن آب با دلو
پایین کشیدن پایین انداختن، رکاب کشیدن حرکت کردن، بسر کشیدن نوشیدن شراب و مانند آن، جذب کردن، یا دم در کشیدن ساکت شدن، محو کردن نابود ساختن، با سپاه حرکت کردن
از دور استشمام کردن
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
اصطلاحی است در بازی الک دولک که طرف مغلوب باخته باید رد مسافت معینی بدون تازه نفس کردن نفس بدود
درد گرفتن اعضای بدن چنانکه گویی سوزنی درآن فرو میکنند
حواله کردن ببانک بوسیله چک